سپهراعظمی

«»

سپهراعظمی

‏📃 امروز ۱۵ آذر سالروز پرواز پرنده در خون غلتیده دیگری در راه آزادیست ... 🩸🕊️

‏🤍 « ای تاریخ ما را به یاد داشته باش ...»

‏جمله ای بود که ⁧‫#سپهر_اعظمی پیش از شروع اعتراضات چهلم حدیث نجفی در اینستاگرام خود نوشته بود .. ‏سپهر متولد ۲۵ بهمن ۱۳۷۷ اهل شهرستان صحنه از توابع استان کرمانشاه بود، پدرش محمدرضا و مادرش فریده نام دارند، در ۵ سالگی به همراه خانواده به کرج مهاجرت کردند، وقتی ۷ ساله بود در راه سفر نوروزی به مشهد تصادف کردند و حدود ۱۲ روز در کما بود، در طبقه پایین خانه پدری یک آرایشگاه افتتاح کرده بود و در آنجا به افراد و کودکان بی بضاعت و کارتن خواب خدمات رایگان میداد.
‏بعد از شنیدن خبر کشته شدن ⁧‫#مهسا_امینی به شدت ناراحت و عصبانی بود، ۱۲ آبان ۱۴۰۱ چند ساعت بعد از شروع مراسم چهلم ⁧‫#حدیث_نجفی‬⁩ به دوستان و خانواده اش خبر داد « بیاید بیرون ببینید چه خبره اینجا، مردم همه اومدن، دارن بالاخره انتقامشون رو می گیرن از اینا .» او سپس در کوچه ظفر ۱۴ کمالشهر کرج در فاصله دو متری مورد شلیک گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت، در مکانی این جنایت رخ داد که دوربین هایی وجود داشتند اما بعد از یک هفته مراجعه تمام دوربین ها را پاک کردند، مجرمان جمهوری اسلامی سند جنایت خود را از بین می برند ...
‏بیش از ۷۰ گلوله ساچمه ای به قفسه سینه و سر و صورت او اصابت کرده بود و از چشم و گوش او خون جاری شده بود که یکی از کارتن خواب هایی که به او خدمات میداد او را یافت و به خانواده اش خبر داد ، یکی از معترضان او را به بیمارستان کوثر رساند، سپس به بیمارستان مدنی منتقل شد، بیمارستانی امنیتی که به کشتارگاه معروف بود، خانواده اش را تهدید کردند که اگر مسأله را رسانه ای کنند می آیند و او را می برند، ۴ گلوله از راه چشم وارد مغز او شده بود که سطح هوشیاری اش به ۱/۵ رسید و به کما رفت، و پس از مدتی چشم چپ او را تخلیه کردند. ‏بعد از دو هفته سطح هوشیاری اش بالاتر رفت و به صدای نزدیکانش واکنش داد ، اما از ۱۳ آذر بدن او دیگر مواد غذایی مثل سوپ و آب میوه را قبول نکرد، یکی از ساچمه ها به نقطه حساس مغز رسیده و عفونت کرده بود و اجازه نمیداد سطح هوشیاری اش بالا برود ..💔 ⁧‫{۳}‬⁩ بعد از ۳۳ روز کما، ساعت ۶ صبح ۱۵ آذر ۱۴۰۱ در بیمارستان مدنی کرج جان باخت ...

‏پیکرش را به سردخانه بهشت سکینه برده بودند که او را در چهارباغ کرج به خاک بسپارند، دوستانش در حال کندن قبر در آرامستان بودند که امام جمعه آنجا ممانعت کرد، چون از خانواده شهید بودند و عموی سپهر در زمان جنگ ایران و عراق شهید شده بود، سرانجام ۱۷ آذر ۱۴۰۱ اجازه خاکسپاری را دادند، آن هم با شرط خودشان:

‏🔸در فضای امنیتی خودشان.
‏🔸با حضور اعضای درجه یک خانواده.
‏🔸 در مکام تعیین شده خودشان یعنی «بهشت علی اشتهارد».
‏🔸عدم اطلاع رسانی.
‏حتی برادرش هم حضور نداشت، برادرش می گوید چون مراسم را اطلاع رسانی کرده بود و نیروهای لباس شخصی او را تعقیب و گریز می کردند تا از دست آنها فرار کرد و خود را رساند دیگر سپهر را به خاک سپرده بودند بدون خداحافظی از برادر ...

‏برادرش سیامک صدای دادخواهی او شده، در برابر این جنایت و ساقط کردن رژیم آدم کش جمهوری اسلامی برادران و خواهران ندیده جاویدنامانمان همچون ما متحدتر از هر زمانی هستیم ... ✌️