▪️ نامش #رضا_معظمی_گودرزی متولد ۱۳۷۸ اصالتا بروجردی و ساکن شهریار کرج بودند، او عاشق ورزش و مربی اسکیت بود و دوست داشت یک مدل معروف شود، یک سال قبل از کشته شدن کارت اهدای عضو گرفته بود و بعد از کشته شدن اعضای بدنش اهدا شد، رضا فرزند دوم خانواده بود و یک برادر بزرگتر از خودش داشت، رضا ۲۵ آبان یک روز قبل از کشته شدنش به خاله اش میگفت «آدمای قشر ضعیف خیلی زیادن، چرا آدم باید بیخیال باشه؟ خالهش ازش پرسید رضا تو چیکار میتونی بکنی؟ رضا با مشت زد رو سینهش گفت تا مای جوون نمیریم این مملکت، مملکت نمیشه.»
او مربی اسکیت بود و از سن پایین شروع به کار می کرد «رضا برای اینکه از پدرش پول نگیرد زود شروع کرد به کار کردن، او مربی اسکیت بود، بزرگتر که شد سمت مدلینگ رفت. یک فیلم هم از او منتشر شد که خودش را معرفی میکند، قراردادهایی بسته بود که در صنعت مدلینگ بتواند پیشرفت کند.»
روز یک شنبه ۲۶ آبان حدود ساعت ۲۱:۳۰ رضا و دوستش ساک ورزشیشان را برداشتند تا باهم به باشگاه بروند وقتی متوجه شدند همه جا شلوغ است ساک ها را به خانه برگرداندند و به خیابان برگشتند، خیابان شلوغ تر شده بود و تیراندازی به سمت مرذم بیشتر شده بود، تا حدود ساعت ۱۱ تا ۱۱:۳۰ در فاز یک اندیشه شهریار در تقاطع یکم غربی بودند سر یک کوچه بن بست، تیر اندازی ها زیاد شده بود و مردم پراکنده میشدند، تقاطع یکم جایی نبود رضا تیر بخورد و سر کوچه هیچ کس نبود، رضا هیچ کاری نمیکرد و به دیوار تکیه داده بود و فقط نگاه می کرد و میگفت چرا مردم را با تیر می زنند؟ یکدفعه رضا به زمین افتاد گلوله جنگی به کمرش اصابت کرد و نتوانست روی پاهایش بایستد، در تیر رس مأموران قرار نداشتند مشخص بود از بالای ساختمان احتمالا با تک تیرانداز به او شلیک شده نه از خیابان، پس از زخمی شدن مردم او را به بیمارستان تأمین اجتماعی شهرک در فاصله سه کیلومتریشان رساندند، به جای اتاق عمل و خارج کردن گلوله او را به اورژانس بردند و سپس به بخش منتقل کردند و به یک پانسمان معمولی بسنده کردند‼️ آنها گفتند اتاق عمل پر است و باید منتظر بمانند تا حدود ساعت ۳ بامداد ۲۷ آبان رضا را به اتاق عمل نبردند و فقط با یک دستگاه به او خون تزریق میکردند، هیچ کدام از زخمی ها را به اتاق عمل نمی بردند، ساعت ۳ وقتی او را به اتاق عمل بردند بعد از ۴۵ دقیقه خبر دادند که رضا فوت کرده است، با عدم رسیدگی های عمدی جنایتی خاموش رخ داد.
در گزارش علت مرگ رضا معظمی نوشته شده که گلوله به زمین برخورد کرده و بعد از کمانه کردن به او اصابت کرده است اما دوستش در هنگام تیر خوردن رضا معظمی در خیابان همراه او بوده، میگوید گلوله مستقیم به رضا معظمی برخورد کرده.
در گواهی فوت نیز علت مرگ «اصابت جسم تیز به کمر» عنوان شده است.
اجازه خاکسپاری در کرج و تهران را به خانواده ندادند و پیکرش را به روستای «چهار بُره» زادگاهش در بروجرد منتقل کردند، تعهد گرفتند که اجازه گرفتن مراسم را ندارند و پیکرش در سکوت به خاک سپرده شد، اما خانواده مراسم را گرفتند و هزاران نفر در مراسمش حضور یافتند، ماموران امنیتی در بین مردم وجود داشتند و فیلم برداری می کردند.
خانواده اش به دادسرای جنایی شکایت کردند، اما شکایتشان راه به جایی نبرد، از خودشان به خودشان شکایت کردن نتیجه ای نخواهد داشت، و با نابودی جمهوری اسلامی تقاص تمام خون های ریخته شده پس گرفته می شود و عدالت برقرار خواهد شد، هدف تمام آزادی خواهان چیزی جز این نیست✌️