🤍🕊️ به مناسبت زاد روز #بهنام_محجوبی:
🔻 او متولد ۳۰ آذر ۱۳۶۶ از کرمان بود، بهمن ۹۶ بعد از شرکت در اعتراضات به محدودیت های نورعلی تابنده قطب دراویش گنابادی در جریان درگیریهای گلستان هفتم پاسداران بازداشت شد، دادگاه او را به دو سال زندان محکوم کرده بود، بهنام دچار بیماری عصبی بود و پزشکی قانونی تأکید کرده بود که تحمل کیفر زندان را ندارد، دچار تشنج میشد و از انتقالش به بیمارستان خودداری میکردند، یکبار که به بهداری زندان اوین منتقل شد با خوراندن قرص خواب به او حالش به وخامت رفت، صالحه حسینی همسرش میگفت هر شب به او ۱۴ تا ۱۷ قرص خواب می دادند که ناگهان نیمه شب نصف بدنش از کار افتاد، به دلیل عدم مصرف داروهای خودش دچار تشنج و فلج شدن نیمی از بدنش شد که گفتند او را به بخش مغز و اعصاب بیمارستان رازی میفرستند اما خودش خبر داد که در بخش تیمارستان امین آباد بستری شده، مسؤلان زندان نه تنها داروهایش را تأمین نمی کردند داروهایی را هم که خانواده تهیه می کردند اجازه مصرفش را به بهنام نمی دادند، بعدا از انتقالش از امین آباد به اوین حالش وخیم از شده و حملات عصبیش شدیدتر شده بود، دچار فراموشی موقت شده بود و حرفهایی که می زد را چندبار تکرار می کرد،یکبار پس از بیرون آمدن از دستشویی بیهوش شده و با سر به زمین خورد، گفتند چون زندانی امنیتی است اجازه انتقالش را به بیمارستان ندارند!! و قدرت تکلم چندانی نداشت.
بهنام یک فایل صوتی از زندان منتشر کرد مه گفته بود« قانع شده ام آنها قصد کشتن من را دارند، می گویند شما باید مثل سگ اینجا بمیرید، من اجازه این کار را نمی دهم و خودم دست به اعتصاب غذا می زنم تا بمیرم».
مهر ۱۳۹۹ قرار بود برای چکاپ به مرکز درمانی منتقل شود اما او را به بیمارستان رازی امین آباد منتقل کردند و گفته بود که بهداری زندان ۱۷ قرص به او خورانده بودند، اعلام کرده بود که این قرص ها به او نمیسازند و سمت چپ بدنش بی حس میشود، از ابراهیم الله بخشی دوست و زندانی سابق خواسته بود که با مقامات قضایی صحبت کنند تا داروهای خودش را بیاورند، بعد از رساندن داروها دکتر بیمارستان از این کار امتناع کرده و دکتر او را مجبور به مصرف همان ۱۷ دارو که قرص خواب بود میکرد اما با مخالفتش مواجه شدند، تهدیدش کردند اگر آن داروها را نخورد به امین آباد فرستاده می شود، پس از انتقال به امین آباد دست به اعتصاب غذا زد و تهدیدش کردند که با شوک برقی اذیتش می کنند، در تماس تلفنی درباره بیمارستان روان پزشکی گفته بود او را به صورت صلیبی روی تخت بسته اند و به آمپول تزریق کردند و بدنش سر شده و توانایی حرف زدند ندارد، روز ۸ آبان ۹۹ در اعتراض به شرایط نگهداری و عدم دسترسی به خدمات پزشکی دست به اعتصاب غذا زد، در بیمارستان مجددا به تخت بسته شد و برای شکستن اعتصاب غذا تحت فشار بود و پزشک به او گفت که دستور مقامات قضایی است که اعتصابش را بشکند.
سازمان عفو بین الملل در آذر ۹۹ گزارشی از وضعیت او منتشر کرد و در نامه ای به رئیسی رییس قوه قضایی خواستار رسیدگی به بهنام شدند، او را تهدید کردند در صورت تلاش برای ارتباط با بیرون ممنوع الملاقات می کنند.
سرانجام روز ۲۵ بهمن بهنام به دلیل مسمویت دارویی از زندان اوین به بیمارستان لقمان منتقل شد و دوشنبه ۲۷ بهمن پزشکان گفتند سطح هوشیاری اش از ۱۵ به ۳ رسیده، علی رغم سفر مادرش به تهران به او اجازه ملاقات ندادند، نرگس محمدی فعال حقوق بشر و عده ای از مادران آبان از جمله ناهید شیر پیشه به دیدار مادر بهنام رفتند و نرگس محمدی سعی داشت تا اجازه ملاقات را بگیرد اما گفتند دستور قضایی است که ملاقات صورت نگیرد، و بهنام ۲۸ بهمن در بیمارستان لقمان جان باخت .
قوه قضاییه و رسانه های حکومتی مدعی شدند« در زمان ورود بهنام محجوبی به بیمارستان و انجام معاینات تخصصی پزشکان متوجه چند بسته حاوی مواد سیاه رنگ پودری در معده او شدند!!» او اقدام به «مصرف خودسرانه چندین داروی خود و دیگران به صورت همزمان کرده» .
«خودکشی» نشان دادن مرگ بهنام پرده آخر سناریوی برنامه ریزی شده ای بود که از ۳۱ خرداد ۹۹ در بدو ورود به اوین طراحی و اجرا شد.
پیکر او را بعدازظهر ۴ اسفند ماه ۹۹ در زادگاهش کرمان و در روستای حجت آباد بدون اعلام نظر پزشکی قانونی به خاک سپردند، بهنام وصیت کرده بود که در مراسم خاکسپاریش آهنگ هایی از هایده و مهستی پخش کنند.
آنها گواهی و نتیجه آزمایش های پزشکی قانونی را به خانواده بهنام ندادند.
قتل او را روایت گر ترس عمیق دیکتاتور از اندیشه، شهامت، دوستی و رفاقت و خصیصه های انسانی می دانیم که پایه عای دیکتاتوری ضد عقلانی اش را خدشه دار می کند.